جدول جو
جدول جو

معنی معالجه شدن - جستجوی لغت در جدول جو

معالجه شدن
بیشازیدن درمان شدن علاج شدن مداوا شدن، علاج شدن مداوا شدن
تصویری از معالجه شدن
تصویر معالجه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
معالجه شدن
شفایافتن، درمان شدن، علاج شدن، بهبود یافتن، مداوا شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مچاله شدن
تصویر مچاله شدن
فشرده و مالیده و له شدن
فرهنگ فارسی عمید
(شُ تُ کُ تَ)
فشرده شدن در میان مشت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مچاله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از معالجه شده
تصویر معالجه شده
بیشازیده درمان شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معالجت شدن
تصویر معالجت شدن
علاج شدن مداوا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطالعه شدن
تصویر مطالعه شدن
مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بیشازنیدن درمان کردن شکردن علاج کردن درمان کردن مداوا کردن: او را باندرون دامغان بردند که معالجه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مچاله شدن
تصویر مچاله شدن
فشرده و مالیده شدن (در دست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواجه شدن
تصویر مواجه شدن
رو با رو شدن رو برو شدن روبرو شدن مقابل گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بررسی شدن، آزمایش شدن، چک شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
علاج کردن، درمان کردن، مداوا کردن، شفا دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فشرده شدن، له شدن، تغییر شکل یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روبرو شدن، مقابل گردیدن، رویارو شدن، مواجهه کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد